سعدی شیرازی و حکایت 16

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

سعدی شیرازی و حکایت 16

۵۲۱ بازديد
آورده اند که نوشین روان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشین روان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود ودِه خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است، هر که آمد او مزیدی کرد تا بدین غایت رسید. 
اگر ز  باغ  رعیت، مَلک  خورد  سیبی      بر آورند  غلامان  اودرخت  از  بیخ 
به پنج بیضه که سلطان ستم روادارد       زنندلشکریانش هزارمرغ به سیخ
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.