داستان کوتاه،شاه عباس ورجال کشور

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

داستان کوتاه،شاه عباس ورجال کشور

۵۱۵ بازديد
روزی شاه عباس صفوی رجال کشور رابه ضیافت دعوت کرد و دستور داد تا در سر قلیان ها،بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده نمایند.میهمان ها مشغول کشیدن قلیان شده و دود و بوی پِهن اسب،فضا را پر کرد.اما رجال از بیم ناراحتی شاه،پشت سرهم بر نِی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا میدادند.شاه رو به آنها کرده و گفت:سر قلیان ها با بهترین تنباکو پر شده،آن را حاکم همدان برایمان فرستاده.همه از آن و عطرش تعریف کرده و گفتند:راستی تنباکویی بهتر از این نمی توان یافت.شاه با تحقیر به آنها گفت:مرده شوی تان ببرند که به خاطر حفظ پست و مقام حاضرید بجای تنباکو،پِهن اسب بِکشید و به به و چَه چَه کنید!!!
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.