داستان کوتاه،بهلول و حمام

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

داستان کوتاه،بهلول و حمام

۴۴۰ بازديد
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آنطور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند،همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شستشو نموده و مواظبت بسیار نمودند،ولی با این همه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد،حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل  و رفتار امروزت چیست؟بهلول گفت:مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.