سعدی شیرازی و حکایت دوم

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

سعدی شیرازی و حکایت دوم

۵۰۴ بازديد
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده، مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی گردید و نظر می کرد. سایر حکما از تاویل این فروماندند، مگر درویشی که بجای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگران است. 
بس   نامور   به  زیر   زمین  دفن  کرده اند 
کز هستیش به روی زمین بر، نشان  نماند 
وان  پیر  لاشه را   که   سپردند   زیر   گـل 
خاکش  چنان بخورد  کزو   استخوان  نماند 
زنده است نام  فرخ  نوشین  روان  به   خیر 
گرچه بسی گذشت که نوشین روان نماند 
خیری کن  ای فلان  و  غنیمت شمار  عمر 
زان   پیشتر  که  بانک   برآید   فلان  نماند
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.