داستان کوتاه،حضرت سلیمان و مورچه

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

داستان کوتاه،حضرت سلیمان و مورچه

۵۳۴ بازديد
حضرت سلیمان موری را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.از او پرسید:چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟مورچه گفت:معشوقم گفته،اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق اومی خواهم این کوه را جابجا کنم.حضرت سلیمان فرمود:اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی،این کار را انجام بدهی.مورچه گفت:تمام سعی ام را میکنم.حضرت که بسیار از همت و پشتکار او خوشش آمده بود،برای او کوه را جابجا کرد.مورچه رو به آسمان کرد و گفت:خدایی را شکر می گویم که در راه عشق،پیامبری را به خدمت موری در می آورد......