سعدی شیرازی و حکایت هشتم

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

سعدی شیرازی و حکایت هشتم

۴۸۲ بازديد
هرمز را گفتند:وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی؟گفت:خطایی معلوم نکردم،ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کران است و بر عهد من اعتماد کلی ندارند،ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاکت من کنند،پس قول حکما را کار بستم که گفته اند: 
ازآن کزتو ترسد،بترس ای حکیم     وگر با  چنو  صد  آیی  به  جنگ 
از آن مار   بر   پای   راعی   زند    که ترس سرش رابکوبدبه سنگ 
نبینی که چون گربه عاجز  شود    بر آرد  به چنگال  چشم  پلنگ؟
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.