دوشنبه ۲۸ آبان ۹۷ | ۱۴:۴۰ ۶۰۶ بازديد
از آغاز باید که دانی درست سرمایه گوهران از نخست
که یزدان زناچیز چیز آفرید بدان تا توانائی آرد پدید
سرمایه گوهران این چهار بر آورده بی رنج و بی روزگار
یکی آتشی بر شده تابناک میان آب و یاد از بر تیره خاک
نخستین کهآتش به جنبش دمید زگرمیش پس آمدخشکی پدید
وزان پس زآرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته ز هر گونه گردن برافراخته
پدیده آمد این گنبد تیزرو شگفتی نماینده نوبنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای
درو بخشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنانچون سزید
فلک ها یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریاوچون کوه وچون دشت وراغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بردمید سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه یکی مرکزی تیره بود و سیاه
که یزدان زناچیز چیز آفرید بدان تا توانائی آرد پدید
سرمایه گوهران این چهار بر آورده بی رنج و بی روزگار
یکی آتشی بر شده تابناک میان آب و یاد از بر تیره خاک
نخستین کهآتش به جنبش دمید زگرمیش پس آمدخشکی پدید
وزان پس زآرام سردی نمود ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته ز هر گونه گردن برافراخته
پدیده آمد این گنبد تیزرو شگفتی نماینده نوبنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای
درو بخشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنانچون سزید
فلک ها یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریاوچون کوه وچون دشت وراغ زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بردمید سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه یکی مرکزی تیره بود و سیاه