داستان کوتاه،حضرت سلیمان و مورچه

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

داستان کوتاه،حضرت سلیمان و مورچه

۵۱۸ بازديد
حضرت سلیمان موری را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.از او پرسید:چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟مورچه گفت:معشوقم گفته،اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق اومی خواهم این کوه را جابجا کنم.حضرت سلیمان فرمود:اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی،این کار را انجام بدهی.مورچه گفت:تمام سعی ام را میکنم.حضرت که بسیار از همت و پشتکار او خوشش آمده بود،برای او کوه را جابجا کرد.مورچه رو به آسمان کرد و گفت:خدایی را شکر می گویم که در راه عشق،پیامبری را به خدمت موری در می آورد......
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.