داستان کوتاه،ابوعلی سینا و کودک دانا

زیبایی در سخن گفتن باید از آغاز تولد سر لوحه زندگی تمام بشریت قرار گیرد.

داستان کوتاه،ابوعلی سینا و کودک دانا

۴۸۹ بازديد
از شیخ ابوعلی سینا که سرآمد حکمای ایران است پرسیدند آیا از خود کسی را داناتر دیده ای یا نه؟گفت:بلی.روزی نزد زرگری نشسته بودم که کودکی آمد و از زرگر آتش خواست.استاد:برو ظرفی بیاور و آتش ببر.آن کودک گفت ظرف لازم نیست و می توانم بدون ظرف آتش ببرم.من و استاد زرگر در تعجب بودیم تا به چه وسیله ای آن کودک میتواند آتش ببرد.پس به او گفتم:چگونه می توانی آتش ببری؟آن کودک مقداری خاکستر در کف دست گذاشت و آتش را روی آن نهاد و ببرد.به هوش و دانایی آن کودک آفرین گفتم.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.